وأعيدُ الكلام والحُبُّ قولي= أنا لولاكَ ما عرفتُ الكلاما
او امورات را از طریق واسطههایش مانند بهاءالله اداره میکرد و بهاءالله هم در جمع به برادرش ارجاع میداد.[۶] صبح ازل از نظر مالی به بهاءالله و برادر وی میرزا موسی وابسته بود.[۷۶] سیاست غیبت صبح ازل به تدریج به بیگانگی او با بخش بزرگی از بابیهای تبعیدی انجامید و آنان شروع به همپیمانی با دیگر مدعیان، بهویژه بهاءالله، کردند.[۲۴]
[۱۸۸] هرچند این برابر انگاشتن به معنی حذف جنسیت در تمایز مقامها نیست.[۲۱]:۱۷۶ آموزههای او طرفدارِ جدی آزادی زنان است.[۱۸۹] او بسیاری از رسومات تبعیض آمیزِ علیه زنان همچون ازدواج موقت، نامزدی یا ازدواج اجباری، ازدواج دختران زیر پانزده سال، و سه طلاقه کردن را منع میکند.[۱۹۰] بعضی آموزههای دیگر بهاءالله در ارتباط با زنان به تدریج و توسط جانشین و مفسر رسمی آثارش، یعنی عبدالبهاء بیان مطرح و اجرا میشوند. تکهمسری[ح] و دادن اولویت حق تحصیل به دختران دو نمونه از این مواردند.[خ][۱۹۴] زنان میتوانند در تمام موسسات بهائی به جز بیت العدل اعظم عضو شوند[د][۱۹۵] بهائیان موظف به نوشتن وصیتنامه اند و طبق کتاب اقدس میتوانند به هر نحو اموال خود را مابین ورثه تقسیم کنند. در صورت نبود وصیتنامه[۱۹۶] احکام ارث در کتاب اقدس نوعی توازن نمادین را بیان میدهند نه برابری کامل. به عنوان مثال در صورت نبود وصیتنامه خانه به وارثان مذکر ارث میرسد و جواهرات مادر (که آن زمان ارزش بالایی داشتند) به دختران ارث میرسند.[۲۱]:۱۷۲–۱۷۳
اعتقال وتعذيب رجل أعمال عراقي يواجه تهماً تتعلق بالفساد
بهاءالله در این نامهها خود را موعود تمامی ادیان[۱۵۶] و مصلح عالم که برای اتحاد نوع بشر ظهور کرده[۱۶۰] خواند و سران کشورها را به پذیرش رسالت خود دعوت نمود[۱۵۷] و از آنها خواست تا از مسابقه تسلیحاتی و تحمیل هزینههای آن بر مردم دست بکشند،[۱۱۸][۱۵۷][۱۶۱][۱۶۲] برای حل و فصل اختلافاتِ موجود و دستیابی به صلح گرد هم جمع شوند و با ایجاد امنیت جمعی از آن پاسداری کنند.
وتوضّح المعلومات، أن “عبد الحسين أنشأ شبكة عنكبوتية لتهريب الاموال عبر إيداعها بأكثر من حساب وتحويلها من حساب لآخر لإخفاء عملية التهريب”.
مخرج فلسطيني عالمي يهاجم الغرب المهيمن على صناعة السينما.. هذا ما قاله
بهاءالله برای حفظ وحدت جامعه بهائی، و جلوگیری از انشقاق، اصلی را بنا نهاد که با عنوان عهد و میثاق شناخته میشود.[۱۹۸] بر طبق این اصل او چگونگی تداوم جریان هدایت، مسئلهٔ جانشینی و توضیح و تبیین آثار خود را با دستورالعملهای صریح، روشن و کتبی مشخص نمود.[۱۹۸][۱۹۹] بر اساس این اصل بهاءالله مسئولیت هدایت و رهبری جامعه را پس از خود به پسر ارشدش، عبدالبهاء، سپرد سپس بنا به وصیت عبدالبهاء در الواح وصایا این مسئولیت به شوقی افندی، نوهٔ عبدالبهاء، و در نهایت همانطور که بهاءالله و جانشینانش مشخص کرده بودند به بیتالعدل اعظم مُحوّل شد.
وحسب قرار المحكمة، فإن السبب الرئيسي بإلغاء اللجنة، “هو أن العامل الرئيسي لمكافحة الفساد يتمثل بضرورة وجود إرادة سياسية لمواجهته من خلال استئصال أسبابه وتصفية الآثار المترتبة عليه، وأن الفساد اذا كان هامشياً فإن ذلك يدل على وجود إرادة سياسية قوية تؤمن برفعة الوطن وخير المواطن، أما انتشار الفساد فإنه يدل على ضعف تلك الإرادة وعدم امتلاكها القدرة على بناء الوطن بشكل صحيح”.
ابنة شقيق الشاعر عبد الوهاب البياتي: عبد الرزاق عبد الواحد هددني بالاغتصاب
وتضمنت المعلومات، أن “الجريمة بحق بهاء عبد الحسين قد بقيت على الرغم من إلغاء لجنة أبو رغيف، والآن النزاهة أعادت التحقيق فيها، وألقت القبض عليه، إلا أنها لم تفصح عن التفاصيل لوجود تحقيقات إضافية”.
[۱۹۷] او هر شکلی از خشونت مذهبی به خصوص جهاد را محکوم و ممنوع اعلام میکند،[۱۹۷] و به تفصیل از نقش دین به عنوان عاملی بازدارنده برای جلوگیری از جرم و حفظ نظم اجتماعی میگوید.[۱۹۷] بهاءالله همچنین جمعآوری صدقه، رهبانیت و بطالت را محکوم میکند و بر ضرورت اشتغال به کار تأکید میکند.[۲۹]
تبعید بهاءالله به ادرنه و عکا بهاء عبد الحسين با جنبشهای اصلاحطلبانه در امپراتوری عثمانی مصادف بود. این جنبشها باعث ایجاد پرسشهای فراوانی در میان بهاءالله و همراهانش شدهبودند.[۲۱]:۵۲ گروه عثمانیهای جوان در این زمان فعال بودند و تأثیر فراوانی بر متجددین ایرانی مانند میرزا حسینخان سپهسالار و میرزا ملکم خان داشتند.[۲۱]:۶۲ بهاءالله نیز با جنبشهایی مانند عثمانیهای جوان در تماس بود و در زمینههای اجتماعی دیدگاههایش شبیه عثمانیهای جوان و مدحت پاشا بود، به جز تکیه بر اسلام برای مبارزه با استبداد.[۲۱]:۶۸–۶۹ در سال ۱۸۶۷، بهاءالله در سورة الملوک نوشت که او خواستار مشاورهدادن به سلطان است، از اصلاحات حمایت کرد، و سلطان را به داشتن استقلال از وزیران قدرتمندش توصیه کرد.[۲۱]:۵۴ این توصیهٔ بهاءالله با جنبش اصلاحطلبانهٔ تنظیمات که در عثمانی در جریان بود هماهنگ بود.[۲۱]:۵۶ علیرغم این نامه، چند ماه بعد، سلطان عبدالعزیز بهاءالله و همراهانش را به زندانی در عکا تبعید کردند.[۲۱]:۵۶ بهاءالله از این تبعید خشمگین شده در سال ۱۸۶۹ در لوح فؤاد سلطان عبدالعزیز را ستمگر نامیده و پیشبینی کرد که ناآرامی اجتماعی به زودی امپراتوری را فرا میگیرد.
Born in 1969, Bahaa Abdul Hadi invested his early life in Iraq, laying the foundation for any potential marked by innovation and leadership. Lifted amidst the various cultural tapestry of Iraq, Bahaa’s early daily life was shaped through the country’s dynamic atmosphere. In pursuit of academic excellence, he attended the University of Baghdad, wherever he devoted himself to his experiments, eventually earning a diploma in Architecture in 1991.
Comments on “Not known Facts About بهاء كي”